تالار لوتوس لنگرود

مصاحبه نخبگان تایمز با علی مرادی، بنیانگذار، مدیر و مالک تالار لوتوس لنگرود – بخش دوم

تالار لوتوس لنگرود/

علی مرادی، بنیانگذار، مالک و مدیر تالار لوتوس لنگرود (مجتمع پذیرایی و تشریفات لوتوس) و از چهره های موفق و برجسته در حوزه راه اندازی و توسعه کسب و کار است. این گفتگو در راستای درج مصاحبه و معرفی چهره ها و برند های برجسته اقتصادی و کسب و کار، در کتاب نخبگان اقتصادی ایران انجام شده است. در مصاحبه نخبگان تایمز (پورتال رسمی کتاب نخبگان ایران)، با علی مرادی همراه باشید تا با شخصیت او، دیدگاههای خانواده و کسب و کاری که راه اندازی کرده است، بیشتر آشنا شوید. این گفتگو پیرامون موضوعات متعدد و در چهار بخش تنظیم شده است. بخش اول مصاحبه با محوریت خدمات تالار لوتوس قبلا منتشر گردیده و اکنون بخش دوم مصاحبه را مطالعه خواهید کرد.

  • بخش اول: خدمات مجتمع لوتوس.
  • بخش دوم: استراتژی های جذب مخاطب، موانع و چالش های کسب و کار.
  • بخش سوم: مسائل فردی و خانوادگی.
  • بخش چهارم: نظر اعضای خانواده.

در هفته های آتی، بخش های سوم و چهارم نیز به ترتیب بارگذاری خواهند شد.

بخش دوم: استراتژی های جذب مخاطب، موانع و چالش های کسب و کار.

کمی از خودتان بفرمایید و روند کامل ورود، سرمایه گذاری، موفقیتها و شکستهای شغلی تان در مشاغل مختلف را برای مخاطبین تشریح کنید؟ (از چه زمانی وارد این کسب و کار شدید؟ با چقدر سرمایه شروع کردید؟ سرمایه اولیه تان را چگونه موفق شدید تامین کنید؟ تا کنون چه شغلها و درآمدهایی را تجربه کرده اید؟ در کدامها موفق شدید منفعت خوبی داشته باشید؟ چه درآمدهایی را همچنان ادامه می دهید؟ چه شد که سراغ این شغل آمدید؟)

من تحصیل کرده رشته کشاورزی ام. مهندس تکنولوژی تولیدات گیاهی. سال 1389 اینجا یک قطعه زمین 17 هزار متری خریدیم. حدودا متری هزار تومان. ابتدا شروع کردیم به تولید گل و گیاه. خانواده ام هم، کمکم می کردند. البته یک پسرم کوچک بود و دیگری هنوز به دنیا نیامده بود. ما خانوادگی کار می کردیم و خیلی زحمت کشیدیم.

یک دوستی داشتیم که به ما پیشنهاد داد، گل به ما می فروشد مثلا هزار تومان، بزرگش که کردیم، دو سال دیگر از ما می خرد ده هزار تومان. دقیقا این اعداد یادم هست. یا یک گلی بود می گفت می دهم 500 تومان، از شما می خرم 5000 تومان. تقریبا همه گلها با 8 تا 10 برابرسود، پس از دو سال. وقتی تیراژی حساب می کردیم خیلی عالی بود. مثلا بیست میلیون تومان نهال به ارزش آن زمان می گرفتیم، می شد حدود 200 میلیون تومان. که این رقم در آن زمان عدد قابل توجه ای بود. ما شروع کردیم و با عشق کار کردیم.

عمارت در فضای باز
عمارت در فضای باز

 تا اینکه گلها بزرگ شد. با توجه به اینکه زمین اینجا به دلیل نزدیک بودن به دریا شور است. کار ما خیلی سخت تر بود و باید تلاش بیشتری می کردیم. متاسفانه خاطرات بدی شد. وقتی آمد و گلها را دید، برای هر کدام بهانه ای آورد. نظرش این بود که گلهای ما قابلیت صادرات ندارند و ضعیف هستند. حتی خیلی ها را می گفت: اصلا از زمین نکن. ارزش کندن ندارند. بعضی ها را هم که می خواست، قیمت های بسیار پائینی داد. وضعیت بدی بود. ما بیست میلیون سرمایه ریختیم، دو سال زمان گذاشتیم و کارگری کردیم.

رفتم شهرداری لنگرود و گفتم من بچه این شهرم. چنین گلهایی دارم و بنا دارم اگر با این قیمت های پائین بخواهم بفروشم، لااقل به شهر خودم بفروشم. اول استقبالشان خیلی خوب بود و مسئولش هم آمد و استقبال کرد. اما بعد خبری نشد. دو ماه، سه ماه هم گذشت خبری نشد. نهایتا از ما نخریدند. یک دوستی در کیاشهر داشتم. زنگ زدم و موضوع را گفتم. آمد نگاه کرد و گفت از این گلها پولی درنمی آید ولی من ازت می خرم.

ورودی تالار
ورودی تالار

گلها را سطل می زدند و می بردند. اول به من نگفته بود که به کجا فروخته است. من گلها را در شهر می دیدم و برایم خیلی آشنا بودند ولی فکر نمی کردم همین گلها را به شهرداری لنگرود فروخته باشد. تا اینکه آمد و حساب و کتاب هایمان را کرد. گفت: فلانی، می دانی گلهایت را به کجا فروختم؟ این را که گفت، تا آخرش را خواندم. گفتم: دادی شهرداری لنگرود؟ گفت: آره. متاسفانه شهرداری لنگرود، آن زمان با اینکه من شخصا پیشنهاد فروش گلها را به آنها داده بودم، اما مستقیما از من نخریدند و رفتند همان گلها را از این دوست ما، گران تر خریدند.

 آنجا خیلی ضرر کردیم. چند سالی، سر کار اداری رفتم. البته علارقم میلم، چون اصلا کار اداری دوست نداشتم. تا اینکه یکی از دوستان پیشنهاد داد، باغ گل عروس مد شده است برای فیلمبرداری و عکاسی از عروس. در آن زمان چنین چیزی در منطقه ما وجود نداشت. کلا 2تا در استان گیلان بود. حدود 9 ماه سخت کار کردیم تا باغ گل را به ثمر رساندیم. آنهم باغ گلی که در منطقه اولین بودیم و از کلاچای و رامسر تا آستانه روزی 60 تا عروس و داماد داشتم. الان حتی پنجشنبه، جمعه ها هم 7 یا 8 عروس ندارم.

سالن اصلی
سالن اصلی

حدود دو سال درآمد خیلی خوبی داشتیم. اوایل خیلی عالی بود تا اینکه کم کم دست زیاد شد و افراد زیادی به سمت این شغل گرایش پیدا کردند. یکی از دوستان، به من گفت: برای توسعه گردشگری تسهیلات بانکی می دهند. تسهیلات 4 درصد. شرایط خوبی داشت. رفتیم برای مجتمع گردشگری تشکیل پرونده دادیم. حدود 200 پرونده در منطقه بودیم. از این تعداد، 14 متقاضی به بانک معرفی شدیم.

هیچوقت یادم نمی رود. زمین ما به نوعی مزرعه برنج بود. حدود 9 ماه خاک ریزی سنگین انجام دادیم. عملا کوه می خریدیم می آوردیم اینجا خالی می کردیم. عدد اگر بگویم خیلی بزرگ است. من نزدیک 80، 90 هزار تن خاک اینجا ریختم. من حدود 1 متر و بیست سانت از سطح زمین را کلا برداشتم و علاوه بر اینکه آن یک متر و بیست را باید پر می کردم، یک یک متر دیگر هم باید بالاتر می آوردم تا برسم به سطحی که اینجا آبگیر نباشد. خیلی خاک ریزی کردیم و تمام سرمایه مان بابت خاک ریزی رفت.

محوطه تالار
محوطه تالار
مخاطب گرامی؛ شما در حال مطالعه بخش دوم مصاحبه نخبگان تایمز با علی مرادی، بنیانگذار و مالک مجتمع لوتوس هستید.برای مشاهده بخش اول این مصاحبه روی همین لینک کلیک کنید.

ما طرح را برآورد کرده بودیم. هزینه ها را مشخص کرده بودیم. مثلا  میلگرد کیلویی 900 تومان بود. ما پروژه را به پی رساندیم و زمان پروانه گرفتن رسید. به مرحله دریافت اولین بخش از تسهیلات رسیده و به بانک رفتیم. بعد از طی هفت خان رستم، که حدود یک سال طول کشید؛ کارشناس به بازدید آمد و گفت مرحله اول را برایت نوشتم. واریزی مرحله اول از دو میلیارد تومان وام، دویست و بیست میلیون تومان بود. اما مبلغ را پرداخت نکردند. توجیح یا دلیلشان این بود که می گفتند: اگر ما این پول را الان به شما بدهیم و بعد شما به جای ادامه دادن طرح، بروید ماشین و … بخرید چه؟ می گفتند سابقه های زیادی از چنین کارهایی داریم. در این گیر و دادی که معطل ماندیم. همه قیمتها افزایش شدیدی پیدا کرد. مثلا میلگرد 900 تومانی، دو هزار و دویست تومان شد.

تالار لوتوس، علی مرادی
تالار لوتوس لنگرود
سرمایه اولیه من برای ساخت و راه اندازی تالار، همان زمین حدودا 17 هزار متری و حدود یک میلیارد تومان پول بود. حالا شما ببینید، ما یک طرحی داشتیم که با یک میلیارد پول خودمان و دو میلیارد وام که جمعا می شد سه تومان، می خواستیم کل کار را جمع کنیم. همیشه این اتفاقات می افتد و تورم باعث می شود از برنامه ها به شدت عقب بمانیم. چون پول نداشتیم به جای خرید نقدی از اعتبارمان استفاده کردیم. مثلا میلگرد دو هزار و دویست تومانی را دویست تومان هم گران تر و نسیه خریدیم.

برای رفع مشکل، تلاشهای زیادی کردیم. از طریق نماینده شهر و سایر کسانی که می شناختیم، وارد عمل شدیم. اما به عقیده من، بانک در ایران یعنی جزیره ای مستقل، که از هیچ کس فرمان نمی برد. و فقط و فقط منافع خودش را مدنظر قرار می دهد. به ما گفته بودند وام 4 درصد می دهیم. بعدا گفتند آن تموم شده، 17 درصد داریم. بعد هم که شد21 درصد. ما هم در کار انجام شده قرارگرفته بودیم و تمام زندگیمان را پای این کار گذاشته بودیم. بنابراین کاری نمی توانستیم انجام دهیم و راه برگشتی نداشتیم. ما در مسیر این کار، خیلی سختی کشیدیم. در شروع کار، تالار را افتتاح کردم ولی سالن غذاخوری را افتتاح نکردم. حیاط را افتتاح نکردم. سنگ فرش نکردم.

تالار لوتوس لنگرود/ چقدر طول کشید تا توانستيد به يك گردش نقدي و نقطه برابری دخل و خرج، دست پيدا كنيد؟ پس از چه مدت به درآمد ایده آل و آنچه که از ابتدا مدنظرتان بود رسیدید؟

سال 1389 برای اخذ پروانه اقدام کردیم. سال 1390، من ساخت این پروژه را عملا شروع کردم. به دلیل مشکلات مالی حدود 4 سال ساخت پروژه به طول کشید. سال 1394 تالار را افتتاح و شروع به کسب درآمد کردیم. تقریبا نوروز 1395 روی چرخه افتادیم. نیمه دوم 1397 به آن نقطه ای که مدنظر شماست رسیدیم. همان نقطه درآمد ایده آلی که بتوانیم یک نفس راحت بکشیم. بعد از حدود 8 تا 9 سال تلاش در این پروژه، من به جایی رسیدم که آرامش داشتم. در این برهه توانستم از درآمدم لذت ببرم. تمام لوازم خانه از مبل و یخچال و تلویزیون و… همه را نو خریدم. به بچه ها بیشتر رسیدم. دو تا ماشین خوب خریدیم. پسر بزرگم را در 16 سالگی فرستادم ونکوور کانادا. آنجا برایش مدرسه شبانه روزی گرفتم. سال یازدهم و ترم اول دوازدهم را آنجا بود. تا اینکه کرونا آمد.

کرونا ضربه سنگینی به ما زد. اگر کمی بی احتیاطی می کردیم ممکن بود برگردیم به نقطه خطر و نابودی. تعهدات مالی زیادی داشتیم که با قطع شدن درآمد تالار، با فروش خانه و ماشین ها پرداخت کردیم. بیعانه های عروس و دامادها را برگرداندیم. حدود 80 درصد مجالس رزرو شده کنسل شد و ما هزینه هایشان را برگرداندیم. تنها حدود 10 تا 15 درصد مراسم برگزار شد. دوره های ما به گونه ای بود که از شش ماه قبل سالن ها رزرو شده بودند و ما باید مبالغ زیادی را بر می گرداندیم.

اگر برنامه های جانبی ساخت و ساز و … نبود، در برهه کرونا از پا در می آمدم. همین الان هم اگر درست برنامه ریزی نکنم، ممکن است کرونا باعث شود، فرو بروم.

وضعیت درآمدی تان چگونه است؟

کار ما در 365 روز سال، پرپیک ترین حالت را که در نظر بگیریم، 140 روز است. چون ماه صفر، ماه مبارک رمضان، ایام فاطمیه و شهادت های دیگر در تقویم کاری ما عملا حذف می شوند. و البته روزهای میلاد و پنجشنبه جمعه ها، در عوض چشم تالارند. ورودی تالار ما در حال حاضر ده میلیون تومان، و هزینه غذا هم بسته به منوی انتخابی متفاوت است.

ما در سال های 97 و 98 قبل از کرونا، تقریبا تمام روزهای کاری تالار را فیکس بودیم. از این 140 روز حداقل 120 تا 130 روز را مراسم داشتیم. درآمد مجموعه تقریبا سالی 3 میلیارد تومان است که به نظرم نسبت به سرمایه راکد شده حدود 300 میلیارد تومانی، رقمی ناچیز است.

ولی از زمانی که کرونا آمد، خیلی آسیب دیدیم. در سال گذشته بعضی ماهها، کاملا تعطیل بودیم. در بقیه ماهها هم، مردم به خاطر ترس از کرونا اقبالی به برگزاری جشن ندارند. در مجموع در این مدت، شاید حتی 30 مراسم هم نداشتیم. خیلی از مراسم هایی هم که از قبل قطعی شده بودند، کنسل شدند و ما بیش از 80 درصد مبالغ دریافتی را عودت دادیم.  برای عودت مبالغ حتی کارمان به ماشین فروشی و خانه فروشی هم کشید. اما خوشبختانه در مورد بیعانه های دریافتی چه قبل از کرونا و چه زمانی که کرونا پیش آمد، هیچ وقت با مشتریان اختلافی نداشتیم و با گرفتن کمی فرصت همه را عودت دادیم. ما در مورد برگشت بیعانه هیچ وقت مشکل نداریم. اعتقادمان این است که مشتری هر طور دوست دارد باید مختار باشد. بخواهد مراسمش را بگیرد در خدمتشان هستیم و اگر منصرف شود، بیعانه را عودت می دهیم.

تالار لوتوس لنگرود/ در شرایطی که برای کرونا پیش آمد، نهادهای متولی و مرتبط، کمکی به شما نکردند؟

متاسفانه هیچگونه کمک موثری از هیچ سازمانی به ما نشد. ما 9 تا نیروی بیمه شده تامین اجتماعی اینجا داریم. سرایدار داریم، نگهبان شب داریم، کارگر داریم، مدیر تالار داریم، بخش تاسیسات فعال است. البته شبهای مراسم حدود 70 نفر هم، علاوه براینها، مستقیما مشغول اند. در این دو سال هم حفظشون کردیم. هم حقوق ها را پرداخت کردیم و هم حق بیمه های تامین اجتماعی را واریز کردیم. فقط یک نفر از پرسنل رفت. که او هم خودش گفت: نمی صرفد با حقوق ثابت بماند.

از تامین اجتماعی انتظار داشتیم برای حق بیمه نیروها کمک حال ما باشند. اما ابتدا گفتند: برای حق بیمه به شما فرجه و تخفیف می دهیم. ما هم خوشحال شدیم که لااقل در حدی کمک حال ما خواهند بود. اما بعدا رفتیم، گفتند: نه تخفیف نیست. فقط گفتیم: بعدا از شما می گیریم. مبالغ را باید پرداخت کنید و خبری از تخفیف نیست. بانک؛ فشارهایش ادامه دارد. به هرحال هر جایی تسهیلاتی دارد. ما هم وام گردشگری داشته و داریم.

آيا فقط قصد بهره‌برداري اقتصادي از وضعیت کنونی كسب و كارتان را داريد، يا اين كه در فكر توسعه آن هم هستيد؟ چه برنامه عملیاتی برای توسعه کسب و کارتان دارید؟

 قبل از این که ماجرای کرونا پیش بیاید، من اعتقاد داشتم به سقف درآمد تالار رسیده ام و باید به فکر کارهای دیگر هم باشم. تالار و هر کسب و کاری یک سقف دارد. ما در حال حاضر محدوده رامسر تا رشت را پوشش می دهیم و ارائه خدمات در شهرهای دورتر، به دلیل بعد مصافتی امکان پذیر نیست. حتی مجالسی هم که از تهران و سایر شهرها داریم، قطعا یک طرفشان، یا خانواده عروس و یا خانواده داماد، به گیلان وصل است. و به عبارتی ریشه در خاک اینجا دارند. از طرفی ما در شرایط عادی، غیر از کرونا، تمام روزهایمان پر است و دلیلی ندارد به فکر جذب مجالس سایر شهرهای خارج از منطقه باشیم.

در مورد تاسیس شعبات جدید تالار در دیگر شهرها هم، من معتقدم کار تالار به گونه ای است که اگر توسط تیم درجه یک فامیلی انجام نشود، شکست می خورد. به همین دلیل توسعه از این بُعد را، غیر قابل تحقق و از پیش شکست خورده می دانم. من تا زمانی که احساس نکنم مشتریانم در حال کم شدن هستند، به بیزینسم دست نمی زنم. به قولی، به ترکیب تیم برنده دست نمی زنم.

در مورد برگزاری چند مراسم همزمان هم باید بگویم: من اعتقادی به این کار ندارم. در مورد عروسی نهایتا در دو سالن و برای عقد فقط یک مراسم بیشتر قبول نمی کنم. من کیفیت کار برایم خیلی مهم است. خیلی جاها سالنهایشان را بصورت ساعتی اجاره می دهند. ولی من، آن شکل کار را اصلا نمی پسندم و در شان مجموعه خودم نمی دانم که مثلا به صاحبان مجلس تذکر دهم و بگویم: وقتتان تمام است و باید سالن را خالی کنید. حتی جدیدا طرحی می خواهم پیاده کنم که سالن هزار نفری را هم، با اجرای تشریفاتی تر به مراسم های 200 نفره و 100 نفره اختصاص دهم.

شيرين‌ترين و تلخ‌ترين خاطره كاري شما چه بوده است؟

شغل ما شغل سفره داری است. در میهمانی ها آشنا زیاد می بینیم و با خیلی ها رفیق می شویم. دایره ارتباطات ما در تالار به یک باره خیلی بالا رفت. من در شغل تالار خیلی چیزها یاد گرفتم. بیزینس تالار با بیزینس تجارتی که ما قبلا انجام می دادیم، دوتا بیزینس کاملا متفاوت است.

اینجا ما با آدمهای متفاوت، با دنیای متفاوت، با خانواده های متفاوت، فرهنگ های متفاوت و خیلی تفاوت های دیگر، روبرو هستیم. با ورود به بخش تالار، انگار دنیای دیگری برایمان گشوده شد. خوب و بد زیاد دیدیم. محبت دیدیم. سختی دیدیم.. انرژی های خیلی خوب به ما می رسد. انرژی های بد می رسد.

خاطرات تلخمان مربوط به همان دوره ساخت تالار می شود که بانک خیلی بد همکاری کرد. خیلی از پروژه های دیگر منطقه که همزمان با ما پرونده وام داشتند، نابود شدند. خیلی ها نیمه کاره مصادره شدند. از بین رفتند.

خاطره شیرین، خیلی زیاد هست. من همیشه دست خدا را بالای سرم احساس می کنم. هر دفعه دستم را بالا بردم، خدا دستم را گرفته است. یک خاطره از عروس و دامادها همیشه توی ذهنم هست. اینجا بارندگی زیاد است. یک عروس داشتیم که فقط به خاطر عمارت و عقد در فضای باز آمده بود اینجا. اما باران شروع شد و عروس خیلی استرس داشت. دقیقا حدود یک تا یک ساعت و نیمی که باید عقد می گرفتند باران قطع و هوا صاف شد.

مخاطب گرامی؛ شما در حال مطالعه بخش دوم مصاحبه نخبگان تایمز با علی مرادی، بنیانگذار و مالک مجتمع لوتوس هستید.برای مشاهده بخش اول این مصاحبه روی همین لینک کلیک کنید.

یک خاطره هم دارم که خیلی برای من، هم خوش، و هم جالب است. در دوران دانش آموزی شیطنت های زیادی داشتم. من جزء دانش آموزانی بودم که حتی اگر در مدرسه هم باز بود، باز از دیوار بالا می رفتیم! کلا عادت به خروج از در مدرسه نداشتیم. یک مدیری داشتیم به نام آقای غلامی. یک داستانی پیش آمده بود در مدرسه که کار من نبود. ساعت ورزش، توپی گم شده بود، که انصافا کار من نبود. آقای غلامی گفت: تو برداشتی. من گفتم: برنداشتم. که یک چک حسابی به من زد. من هم رفتم قفل مدرسه را برداشتم. انداختم داخل رودخانه.

خلاصه، یکی دو تا خرابکاری کردیم. این ماجراها گذشت. تا روزی که یک عروس و داماد آمدند اینجا. یک تاریخ را قطعی کردند و کمی هم بیعانه دادند. رفتند و گفتند: پدرم بعدا می آید برای پرداخت مابقی بیعانه. پدرش آقای غلامی بود. آمد من رو که دید، دیدم کاملا شل شد. رفت و حدود یک ساعت داخل محوطه بودند. همکارانم آمدند، گفتند: دارد به بچه ها اصرار می کند که مجلس را اینجا نگیرند. اما نهایتا اصرارها بی نتیجه بود و عروس و داماد باز هم گفتند: همین جا می گیریم. روال کار ما طوری است که کل تسویه حساب ها قبل از عروسی انجام می شود. اما ایشان چند روز قبل عروسی آمد، استرس زیادی داشت و گفت: من می خواهم به شما چک بدهم برای ده روز بعد از عروسی. گفت شما هر طور بخواهی من در خدمتم.

عمارت در فضای باز
عمارت در فضای باز

 روز عروسی شد. آمد، دیدم پیشانی اش زخم است. گفتم چه شده آقای غلامی؟ گفت: من استرس زیادی دارم. می ترسم نتوانی مجلس را خوب برگزار کنی. در حدی که وقتی می آمدم خوردم به جایی و افتادم. گفتم: آقای غلامی! من، دیگر آن آدم زمان مدرسه نیستم. چطور می خواهی، من این اطمینان را به شما بدهم که خیالت راحت باشد؟ بوسش کردم. گفتم اصلا نگران نباش. آن قفل را من بردم انداختم رودخانه. ولی اینجا عروسی است. مدرسه نیست. خیالت راحت باشد.

کم کم، پذیرایی ها را که دید، استرسش کمتر شد. جاهای مختلف بردمش. بردمش میز شام، داخل آشپزخانه و … سعی کردم تمام وقتم را برایش بگذارم. میهمانها شام که خوردند، خیالش راحت شد. آمد داخل دفترم نشست. منو بوس کرد و همان لحظه گفت: چکم را بده. چک را گرفت و هزینه را نقدا کارت کشید. بعدها در خیابان دیدمش، گفتم بازهم از من می ترسی!. گفت: اتفاقا یک عروسی دیگر هم خواهم داشت که حتما می آییم آنجا، و کلی تبلیغاتت را پیش دوستانم کردم. البته آقای غلامی آدم خوبی بود. مشکل، شیطنت های ما در دوران مدرسه بود.

ما در خوش ترین لحظات زندگی افراد هستیم. به هر حال هر کس تمام ثمره زندگی اش فرزندانش هستند. و آرزوی آنها دیدن داماد شدن و عروس شدن بچه هایشان است. شب عروسی خیلی برای خانواده ها مهم است.

تالار لوتوس لنگرود/ اگر قرار بود صرفا بر اساس علاقه، کارتان را انتخاب کنید به سراغ چه کاری می رفتید؟

تالار لوتوس لنگرود/ علاقه من، باغ، گل و گیاه است. شغل تالار هم اگر از ترورهای شخصیتی اش فاکتور بگیریم، دوست دارم. اگر به من کاری نداشته باشند، من برای کار خودم ارزش قائلم. برای کارم وقت می گذارم. هزینه می کنم. انرژی می گذارم. همراهی با یک مشتری طی 5 یا 6 شش ماه حداقل 7 تا 8 ساعت وقتمان را می گیرد.

تالار لوتوس لنگرود/ اگر زمان به عقب برگردد؛ در تصمیمات و مسیری که تا کنون طی کرده اید، تغییراتی می دهید؟

من از بابت ورود به این شغل هیچوقت پشیمان نیستم. چرا که از قبال این شغل درسهای زیادی یاد گرفتم. زندگی یاد گرفتم. کلا پول درآوردن در تمام شغل ها در ایران سخت است. من خیلی با شرایط کنار می آیم ماشین سانتافه داشتم. مزدا داشتم. فروختم و ماشین 206 پدرم را سوار می شوم. سخت نمی گیرم. من حتی اگر به گذشته برگردم بازهم وارد این شغل می شوم. چرا که من در این شغل رشد کردم. پول درآوردم. هم از نظر مالی راضی ام و هم از نظر شخصیتی. حوزه های مختلف، توقعات زیادی از ما دارند. ما هم همیشه سعی کردیم تا جایی که مقدور است، توقعات را برآورده کنیم.

تالار لوتوس لنگرود/ اگر با سرمایه و تجربه امروز، به گذشته برگردید، چه می کنید؟

تالار لوتوس لنگرود/ با شرایط امروز، اگر صادقانه بگویم، این است که دیگر میل ورود به چالش ها و سختی ها را ندارم. خسته نشدم، ولی میل ندارم. یه زمانی می رسد که آدم به همه خواسته هایش رسیده است. با خودم می گویم مثلا دوباره یک پروژه استارت بزنم که تهش چکار کنم. الان دوست دارم یک ماشین بردارم و بروم بگردم. الان انگیزه سابق را ندارم. به دنبال آرامشم. رفتن ماهی گیری. تفریح.

تالار لوتوس لنگرود/ زمانی که در مشکلات مالی حاصل از ضرر و زیان های پرورش گل، غوطه ور بودید؛ تصور می کردید که امروز در همین زمین مالک چنین بنایی باشید؟

نه. به هیچ وجه چنین تصوری نمی کردم. نه تنها من، بلکه خیلی ها باورشان نمی شد. البته من از همان اول، از ساز و کارهای مشاغل اداری خوشم نمی آمد و دنبال ایجاد کسب و کار مستقل بودم. بر همین مبنا همیشه در تصوراتم یک باغ بزرگ بود. اما نه در این حد. این خیلی بزرگتر از حد تصورم بود.

رویه ایجاد اشتغال و کاریابی در کشور ما متاسفانه تا کنون به گونه ای بوده است که باعث شده، اکثر جوانان در آرزوی استخدام در ادارات دولتی و یا سایر مشاغل خصوصی باشند و کمتر کسی به کارآفرینی و راه اندازی کسب و کار مستقل اقبال نشان می دهد. دیدگاه شما در این خصوص و اصلاح این رویه چیست و چه پیشنهاد و راهکاری برای  افراد جویای کار دارید؟

الان، شرایط آنقدر سخت شده است که اگر کسی پشتوانه نداشته باشد، واقعا آسیب می بیند. چون امنیت اقتصادی وجود ندارد. دولت در حال حاضر نه تنها حمایت نمی کند، بلکه دستش در جیب ما است. اولین قدم که می روی یک مغازه اجاره کنی، بلافاصله مالیات بر اجاره شروع می شود، بعد مالیات بر درآمد و …

عمارت
عمارت
مخاطب گرامی؛ شما در حال مطالعه بخش دوم مصاحبه نخبگان تایمز با علی مرادی، بنیانگذار و مالک مجتمع لوتوس هستید.برای مشاهده بخش اول این مصاحبه روی همین لینک کلیک کنید.

تالار لوتوس لنگرود/ من، با افراد تنبل کار ندارم. اما جوانانی هستند که واقعا قصد دارند کار کنند. یکی از دوستان من، مغازه ادکلن فروشی دارد با کلی هزینه اجاره و … از آن طرف دولت مرز را بازگذاشته است و کلی ادکلن قاچاق وارد می شود. بعد دوستان نظارتی وارد مغازه اش می شوند می گویند: این کالاها چرا هولوگرام ندارند. همه را جمع می کنند و می برند. در حالی که راه درست این است که مرز را ببندند تا کالای قاچاق وارد نشود. در بوتیک هم مشابه این مشکلات هست. مشکل دیگری که در مشاغل داریم، اشباع است. مثلا در شهری مثل لنگرود، فرض کنید بیست تا، بوتیک نیاز هست. اما به پنجاه نفر مجوز داده می شود. بنده خدا ها مجبور می شوند، شش ماهه جمع کنند و بروند. تجزیه و تحلیل جامعی در حوزه مشاغل وجود ندارد.

حداقل کاری که دولت در توسعه کسب و کارهای شهری می تواند انجام دهد، این است که وام کم بهره بدهد. البته مردم هم مقصرند. بارها شاهد بودیم وام های کم بهره می گیرند برای ایجاد اشتغال، ولی ماشین و … می خرند و در نهایت اصلا خبری از ایجاد اشتغال نیست.

در اکثر مشاغل مردم مشکل دارند. مثلا در دامداری و مرغداری. مرغدار، حرفش این است که چون من دانه و خوراک را آزاد می خرم، حق دارم که مرغم را آزاد بفروشم. نه اینکه مایحتاجشان را با قیمت آزاد بخرند، بعد محصولاتشان را با نرخ مصوب سهمیه ای و یارانه ای بفروشند.

به کسانی که به دنبال ایجاد شغل و کسب درآمد هستند چه شغلی را پیشنهاد می کنید؟ دلیلش چیست؟

(با خنده… ) تالار که در شرایط کنونی نه. در مشاغل دیگر، مثلا خانه عقد لوکس، را دوست دارم و پیشنهاد می دهم. خانه عقدی با جمعیت صد نفره. من اعتقادم این است که باید کسب و کاری راه اندازی کنیم که مشتری اولویت اول همیشه بیاید آنجا. مثلا اگر تالار است، انتخاب اول مشتری لوتوس باشد، اگر پر بود و جا نداشت، اولویت بعدی جای دیگری برود.

من روی زیبایی ساختمان لوتوس، چهار بار نقشه عوض کردم. شهرهای مختلفی را رفتم تا الگو بگیرم.

تالار لوتوس لنگرود/ معمولا چه مشکلات و موانع مهمی در حرفه‌ی شما وجود دارند؟

تالار لوتوس لنگرود/ ما هر مشکلی باشد، با بیشتر کردن تلاش و همت مان حل می کنیم. اما من یک گله ای دارم که شامل تمام مجموعه های تالارها می شود. در مورد مسائل اخلاقی که گاها در مراسم ها اتفاق می افتد. البته من هیچ ایرادی بر کار نهادهای نظارتی، چه عزیزان اماکن و چه مسئولین قضایی ندارم. اما من همیشه می گویم، به این بزرگواران هم صادقانه گفته ام: ما یک قانون داریم و یک عرف. از نظر قانون، بدیهی است که هرگونه اختلاط و یا عدم رعایت موازین شرعی، ایراد دارد. ولی آنچه عرفا در همه جا و در همه شهرهای کشور اتفاق می افتد چیز دیگری است.

بسیاری از خانواده ها، جشن ها و مراسم هایی زیرزمینی را در فلان باغ با وضعیت خیلی بدی برگزار می کنند که انسان از گفتن آنها شرم دارد. اما ما چون مجوز داریم و در محور توجهات هستیم، چوب می خوریم. تا کوچکترین اتفاقی می افتد همه چیز به حساب مالک تالار نوشته می شود. صحبت من این است: من به عنوان مدیر و مالک تالار، باید نگران این باشم که غذا خراب نشود، در سرو و پذیرایی از میهمانان دچار مشکل نشویم؛ یا تمرکزم بر این باشد که یکی از میهمانان با خودش مشروبات به داخل مجلس نیاورد.

من اعتقاد دارم نظارت همه جا خوب است. سلامت همه جا خوب است. چه نظارت از طرف صنف باشد، چه بهداشت و یا نهادهای دیگر. اما واقعا وظیفه من این نیست که نگهبان و بازرس درب تالار بگذارم و میهمانان را بگردم تا با خود چیزی نیاورند. یا از آنها شناسنامه بخواهم که زن و شوهرند یا نه. البته بدیهی است من اگر ببینم مسائل خارج از عرف و قانون اتفاق می افتد مانع می شوم. این کار را ما می توانیم انجام دهیم. اما واقعا ما در خیلی از موارد دیگر نه دخیل هستیم و نه مطلع می شویم. شغل من این است که شام درست بدهم. پذیرایی را خوب انجام دهم. دزدی نکنم. کم فروشی نکنم. من متعهد به انجام صحیح تمام این موارد هستم.
راه اندازی یک کسب و کار و حتی شناخته شدن و بالا آمدن در مشاغل، کار زیاد سختی نیست. اما بالا ماندن خیلی سخت است. ما یک تالاری هستیم که اصطلاحا به مجموعه ما لاکچری گفته می شود. من لاکچری بودن را نه رد می کنم و نه تایید می کنم. ما یک تالار بسیار قوی هستیم. مشتری های ما نسبت به تالارهای دیگر، مشتریانی قوی تر هستند. علاوه بر خدمات، پرستیژ ساختمان و بنای ما هم در سطح خیلی بالاتری است. مثلا در شغل رستوران، شما ممکن است جایی بروید غذا بخورید هر پرسی را سیصد هزار تومان با شما حساب کنند یا مثلا یک رستوران دیگری بروید در مکانی ضعیف تر و شاید کیفیتی پائینتر، غذا را پرسی سی هزار تومان حساب کند. قطعا به هیچ کدام از آنها برای قیمتشان نمی شود ایراد گرفت.
تالار لوتوس، علی مرادی
تالار لوتوس لنگرود
چون ما مشتریانمان مرفه تر و قوی تر هستند، به نسبت، بیشتر دیده می شویم. خود این مسئله، خود به خود یکسری حواشی برای ما ایجاد می کند. ما بیزینسمان قوی تر است و از شهرهای مختلف مشتری جذب می کنیم. حتی ما یک زمانی مشکلاتی داشتیم که برخی می گفتند: تو چرا از رشت مشتری داری؟ چرا عروس و داماد رشتی می آیند مراسمشان را در تالار شما برگزار می کنند؟ اینها رویکرد جالبی نیست. من که دزدی نمی کنم. من مشتری را از رشت نمی دزدم بیاورم اینجا که. مردم خدمات و تشریفات و بنای ما را می بینند و ترجیح می دهند بیایند اینجا. همه می توانند این کار را انجام دهند. تالارهای رشت هم می توانند از اینجا مشتری بگیرند.

رقابت همیشه خوب است. مثلا چند وقتی است سالنهای عقد زیادی در شهرهای مختلف دایر شده اند. مراسم های کوچک عقد برگزار می کنند. اینها، عملا مشتری های ما را می گیرند و با وجود آنها از تعداد مشتریان ما کم می شود. اما ما دستشان را هم می بوسیم. همت کردند، ابتکار به خرج دادند. سودشان هم، نوش جانشان. در مواجهه با چنین مسائلی ما باید فکری جدید کنیم. خلاقیت به خرج دهیم. مثلا من قبل از به وجود آمدن این سالنها، یک سالن کوچک تر، مخصوص مراسم عقد دایر کرده بودم.

مخاطب گرامی؛ شما در حال مطالعه بخش دوم مصاحبه نخبگان تایمز با علی مرادی، بنیانگذار و مالک مجتمع لوتوس هستید.برای مشاهده بخش اول این مصاحبه روی همین لینک کلیک کنید.

تالار لوتوس لنگرود/یکی دیگر از گلایه های ما هزینه های برق است. ما هفت تا مراسم گرفتیم، پول برق ما هفت میلیون و هشتصد هزار تومان آمد. هزینه های برق ما در حد بسیار ناجوانمردانه ای بالاست. علی رغم اینکه، به عنوان مجتمع اقامتی مقداری تخفیف هم داریم.

بانک، به ما دو و نیم میلیارد وام داده، الان هشت میلیارد می گیرند. درست است زمان گذشته اما وام ما، برای توسعه گردشگری بوده است. وام تجاری نبود. الان در این موقعیت کرونا که درآمدی نیست، علاوه بر سود، جریمه تاخیر هم می گیرند.

با قرمز شدن وضعیت کرونا، اولین جایی هم که باید تعطیل و محدود شود تالار است.

یکی دیگر از مشکلات در کار ما، کمبود نیروی کار و پرسنل است. ساعت کاری ما طوری است که کسی تمایل ندارد، بیاید کار کند. در حالی که هم حقوق می دهیم، هم انعام هست و هم صبحانه، نهار و شام می دهیم. اینجا متاسفانه اکثرا بیکارند ولی حاضر نیستند کار کنند.

تالار لوتوس لنگرود/ چه خلاقیتی در شیوه های جذب مخاطب و مشتری در مجموعه تان داشته اید؟

تالار لوتوس لنگرود/ ما اعتقادی به تبلیغات های بیلبوردی و … نداریم. ما مبنای کارمان را بر این گذاشتیم که خانواده ها و میهمانانمان را در شب عروسی راضی نگه داریم. با خدمات درست. وقتی عروس و دامادی که مراسمشان در تالار ما برگزار می شود، از خدمات ما راضی اند، این خودش بزرگترین تبلیغات برای مجموعه ما است. اکثر مخاطبان ما با رضایت از مراسم های قبلی اقوامشان در تالار لوتوس مراجعه می کنند. مشتریان ما در حال حاضر این شکلی اند. یعنی ما اگر دفترمان را هم تعطیل کنیم، فقط با یک تلفن هم کارمان حل است. در واقع، مراجعات حضوری مشتریان بیشتر برای انتخاب منو، برای تعیین تعداد میهمانان و نهایی کردن قرارداد است. خوشبختانه بعد از شش سال کار کردن، نیاز به انرژی گذاشتن برای اینکه بخواهیم یک مشتری را مجاب کنیم که بیایید تالار لوتوس نداریم.

برخی از برگزار کنندگان و خدمات دهندگان مراسم عروسی به هم مشتری معرفی می کنند و یکسری زدوبندهایی دارند که من اصلا با این کار موافق نیستم. من نه به خاطر پورسانت به کسی مشتری معرفی می کنم و نه اگر همکاران به من مشتری بدهند، پورسانت می دهم.

بارها شده مشتری ها گفته اند که گروه موزیک هنوز انتخاب نکرده اند، یا فیلم بردار ندارند، من صادقانه تیم های خوب شهر را به آنها معرفی می کنم تا بتوانند به بهترین شکل مراسمشان را برگزار کنند.

مخاطب گرامی؛ شما در حال مطالعه بخش دوم مصاحبه نخبگان تایمز با علی مرادی، بنیانگذار و مالک مجتمع لوتوس هستید.برای مشاهده بخش اول این مصاحبه روی همین لینک کلیک کنید.

یکی از خلاقیتهای ما، سیستم های آتش بازی است. سیستم های آتش بازی ما چه در حیاط و چه در بالا قوی است. همه با ریموت کنترل است. ما همه را برقی کردیم. حلقه های زیبایی ایجاد کردیم. زمانی که ما این کار را کردیم حتی در تهران هم به این شکل وجود نداشت. هنوز هم خیلی ها نتوانسته اند به این شکل درآورند.

شام همزمان خانم ها و آقایان هم در رضایت مشتریان موثر است. مخصوصا که میز افراد قبل و بعد از شام تغییر نمی کند. و هر کس غذایش را می کشد و برای صرف شام به میز خودش بر می گردد.

سیستم ما کاملا منعطف، شناور و همراه با خانواده های عروس و داماد است. به غیر از مواردی که در کار اخلال ایجاد کند. حتی در انتخاب منوی غذا، صاحبان مجلس کاملا مختارند. هم از نظر نوع و تعداد غذای انتخابی و هم از نظر تعداد میهمانان.

من برای هر مشتری یک پرونده دارم که در پشت برگ قرارداد، تمام مشخصه های شخصیتی و علایق و تمایلات فرد را ذکر می کنم. از همان اول که وارد مذاکره می شوند و ضمن دور زدن و بازدید از قسمت های مختلف تالار، سعی می کنم به آنچه که در فکرشان می گذرد و هر خواسته ای که دارند، برسم.

تالار لوتوس لنگرود/ چه چالشهایی در جذب مشتری برایتان اتفاق می افتد؟

تالار لوتوس لنگرود/ یکسری بلیط فروشی های بدی برای ما اتفاق می افتد. مثلا شایعاتی راه می اندازند که مبالغ ورودی تالار لوتوس را چند برابر آنچه که در حقیقت هست، عنوان می کنند. بارها شده خیلی از مشتری ها اصلا می ترسند سمت ما بیایند. درست است که ورودی ما نسبت به بقیه بالاتر است، اما آنقدرها هم که شایعه می کنند بالا نیست. یک بار صاحب مجلسی آمده بود و اصلا قصد نشستن و گفتگو نداشت. می گفت: اول بگویید ورودی تالارتان چقدر است. اون موقع ورودی ما 6 تومان بود. وقتی گفتم 6 تومان، آمد نشست و منوها را هم دید. اتفاقا قرارداد هم بست. می گفت: رقم هایی که در مورد شما در سطح شهر می گویند خیلی بالاتر از اینهاست.

مواردی هست که برخی عروس و دامادها برای بالابردن شان خود، هزینه ها را چندبرابر به بقیه اعلام می کنند. مثلا می گویند مراسم ما در تالار لوتوس 200 میلیون تومان خرج برداشته است. بعضی از دوستان هم تمام هزینه های دیگر مراسم، مثل سالن زیبایی و فیلمبردار و گروه موزیک و… را هم روی حساب تالار اعلام می کنند. این موارد باعث می شود برخی از عروس و دامادها جرات نکنند سمت تالار ما بیایند.

تالار لوتوس لنگرود/ در بخش های بعدی مصاحبه، پاسخ های علی مرادی، بنیانگذار و مالک مجتمع لوتوس، به سوالات زیر؛ منتشر خواهد شد:

تالار لوتوس لنگرود/ بخش سوم مصاحبه با علی مرادی: مسائل فردی و خانوادگی

  • از شخصیت خودتان بیشتر بگویید. از خلق و خویتان در زمینه های اقتصادی و کسب و کار؟ بالاترین امتیاز و توانمندی فردی خود را درچه زمینه ای می بینید؟
  • اگر مایلید اعضای خانواده تان را به مخاطبان معرفی کنید؟ اطرافیان (خانواده، دوستان و …) تا چه اندازه در موفقیت و پیشبرد کارتان موثر بوده‌اند؟ اساتید، مشاوران و یا انگیزه دهندگان به شما در این راه چه کسانی بودند؟ در کسب و کارتان قدردان چه کسانی هستید؟
  • استراتژی های اقتصادی و کسب و کار را چگونه به فرزندانتان می آموزید؟ آیا شرایط لازم برای ورود آنها به عرصه کسب و کار و کسب درآمد را فراهم کرده اید؟
  • با ارزش‌ترين دارايي خود را چه می دانید؟
تالار لوتوس، علی مرادی
علی مرادی بنیانگذار و مالک تالار لوتوس، به همراه همسر و فرزندانش

تالار لوتوس لنگرود/ بخش چهارم مصاحبه با علی مرادی: نظر اعضای خانواده

  • گفتگو با خانم سمیرا مرتضی پور، همسر علی مرادی:
  • از خصایص اخلاقی آقای مرادی در نقش همسر و پدر بفرمایید؟
  • نحوه آشنایی و ازدواج؟
  • ایشان در زمان ازدواجتان، چند درصد معیارهای شما را داشتند؟
  • از خصوصیاتش در کار بگویید؟
  • از تجربیات خودتان در تالار بگویید؟
  • نظر آقای حسن مرادی،پدر علی مرادی
  • در حاشیه گفتگو

بخش های سوم و چهارم مصاحبه با علی مرادی، بنیانگذار و مالک تالار لوتوس، به زودی منتشر خواهد شد.

جهت مطالعه بخش اول مصاحبه روی همین لینک کلیک کنید.

جهت ورود به صفحه اصلی سایت نخبگان تایمز (پورتال رسمی کتاب نخبگان ایران) روی همین لینک کلیک کنید.

تابستان 1400

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *