سپهبد علی صیاد شیرازی، یکی از سه سپهبد ایران؛ مردی که منافقین را به خاک و خون کشید
سپهبد بالاترین درجه نظامی در ایران معادل ژنرال سه ستاره در نیروهای مسلح جهانی است که بعد از انقلاب، فقط سه سرلشگر ارتش و سپاه موفق به نایل شدن به این مهم شدند؛ سپهبد سید محمدولی قرنی، سپهبد علی صیاد شیرازی و سپهبد قاسم سلیمانی نام هایی هستند که هر کدام از آنها چون کوهی استوار مانند دیگر شهدای گرانقدر پشتیبان انقلاب اسلامی بودند.
علی صیاد شیرازی یکی از فرماندهان بزرگ و بیبدیل ارتش ایران در دوران جنگ تحمیلی به شمار میرود که با ایجاد وحدت میان قوای مسلح کشور و نیروهای دفاعی، حفظ تمامیت ارضی کشور با طراحی و فرماندهی عملیاتهای بزرگ و خلق پیروزیهای بیشمار خدمات بزرگی برای پیشبرد اهداف و سیاستهای کشور و نظام انجام داد.
علی صیاد شیرازی در ۱۴ خرداد ۱۳۲۳ خورشیدی در درگز استان خراسان رضوی دیده به جهان گشود. وی درباره خانواده اش چنین میگوید: اجداد من از عشیرهای به نام اخت افشار میباشند که از اصطهبانات و نیریز در فارس تا سیرجان، بافت و جیرفت در کرمان گسترش یافتهاند. پدربزرگم صیاد همراه فرزندانش و مال و احشامش دهها سال پیش به سوی خراسان و شهرستان مشهد به راه افتادند و به شهرستان درگز کوچ کردند. پس از ولادت اینجانب و حدود یک سال اقامت در این شهر بر حسب شغلی که پدرم داشت، درجهدار ژاندارمری حدود ۲ سال در مشهد اقامت کردم و حدود ۱۵ سال در مازندران، یعنی در شهرهای گرگان، آمل و گنبدکاووس به سر بردهام. سال ششم ریاضی، یعنی سال آخر دبیرستان را در تهران گذراندم و از دبیرستان امیرکبیر فارغالتحصیل شدم.
صیاد شیرازی بعد از گذراندن دوران مدرسه به سربازی رفت و با پایان این دوره به استخدام ژاندارمری سابق درآمد و به دلیل رشادتها و فعالیتهایش به ارتش منتقل شد و قبل از انقلاب اسلامی در شهرهایی مانند گرگان، مشهد، آمل و شاهرود مشغول به فعالیت در ارتش بود. سپس به دانشکده افسری ارتش رفت و در ۱۳۴۶ خورشیدی با درجه ستواندومی در رسته توپخانه از آن دانشکده فارغالتحصیل شد، همچنین وی دورههای چتربازی و رنجر را نیز با رتبه یکم گذراند و بعد از آن به عنوان افسر توپخانه کار خود را ادامه داد. وی در خصوص اقدامات خود پس از اخذ درجه افسری میگوید: پس از طی یک سال دوره مقدماتی رسته توپخانه، به لشکر ۲ تبریز رفتم. در سال ۱۳۴۸ مأموریت استقرار در مرزهای غرب کشور، قصرشیرین به لشکر ۲ تبریز داده شد. بنده به عنوان افسر دیدهبان توپخانه و معاون آتشبار، حدود یک سال در این مأموریت به سر بردم. لشکر تبریز در سال ۱۳۴۹ منحل شد و گردان ما که گردان ۳۰۲ توپخانه بود به توپخانه لشکری، لشکر ۸۱ زرهی کرمانشاه انتقال یافت و من فرمانده آتشبار شدم. بعد از یک بار جابجایی و انتصاب در فرماندهی آتشبار در گردان ۳۱۶ توپخانه، برای گذراندن دوره آموزش زبان انگلیسی به تهران رفتم. سپس با پذیرفته شدن در کنکور اعزام به خارج در سال ۱۳۵۱ برای طی یک دوره تخصصی توپخانه تحت عنوان دوره هواسنجی بالستیک توپخانه به امریکا رفتم.

این فرمانده نامدار پس از گذراندن دوره تخصصی توپخانه در آمریکا با درجه ستوان یکم و عنوان استادی در مرکز آموزش توپخانه اصفهان به تدریس پرداخت و در همان شرایط در جهت سازماندهی نظامیان انقلابی فعالیت خود را آغاز کرد و با برخی از افراد و روحانیون که با سربازان و افسران انقلابی ارتباط داشتند، تبادل نظر میکرد، همین مبارزات سیاسی شهید صیاد شیرازی سبب شد که در ۱۹ بهمن ۱۳۵۷ دستگیر و راهی زندانی شود و در ۲۲ بهمن همان سال توسط انقلابیون آزاد شد.
فرمانده عملیات غرب کشور و اختلاف با بنی صدر
این فرمانده مجاهد پیش از پیروزی انقلاب اسلامی به مدت چند سال در بخشهای مختلف ارتش به ویژه در غرب کشور به پاسداری از کشور پرداخت و در سازماندهی و فعالیت نیروهای انقلابی در ارتش تلاشی گسترده داشت به همین دلیل چون وی سوابق بسیار زیادی در زمینه نظامی داشت به خاطر توان بالای سازماندهی اش مورد توجه امام(ره) و یاران انقلاب اسلامی قرار گرفت و در ۱۳۵۸ خورشیدی به عنوان فرمانده عملیات غرب کشور منصوب شد و عملیات های مختلفی علیه گروههای کمونیستی و ضدانقلاب در کردستان و شهرهای پاوه، مریوان و حتی سنندج که شروع به تجزیهطلبی کرده بودند، انجام داد.
تهیه طرحهای عملیاتی بینظیر و تلاشهای وی در ساماندهی ارتش و ساختار نیروهای مسلح به شکستن حصر شهرهای سنندج و پادگانهای مریوان، بانه و سقز منجر شد. پس از تحقق و اجرای موفق این طرحها، صیاد شیرازی با ۲ درجه ارتقاء با درجه سرهنگ تمامی به فرماندهی عملیات غرب کشور منصوب شد اما او از همان ابتدا به فرماندهی بنیصدر در مدیریت جنگ غرب کشور معترض بود و می گفت بنیصدر همواره میان ارتش و سپاه اختلاف ایجاد میکند به همین علت بنی صدر، دستور خلع ۲ درجه وی را صادر کرد. پس از برکناری بنی صدر و در دوران ریاست جمهوری محمد علی رجایی مسوولیت قرارگاه حمزه سیدالشهداء برای هماهنگی میان ارتش و سپاه را به صیاد شیرازی دادند و او دوباره به کار بازگشت و به دلیل رشادتهای زیاد در اواسط ۱۳۶۰خورشیدی به عنوان فرمانده نیروی زمینی ارتش منصوب شد. یکی از مهمترین اقدامات وی در این جایگاه و تا پایان ۱۳۶۰ خورشیدی هماهنگی میان ارتش و سپاه بود. ایجاد وحدت میان قوای مسلح کشور و نیروهای دفاعی و مهار دشمن و حفظ تمامیت ارضی کشور و فتح جبهههای حق علیه باطل در عملیاتهای ثامنالائمه، طریقالقدس، فتح المبین، بیتالمقدس و دیگر عملیاتهای پیروزمند تا مرصاد و دفاع از حد و مرز کشور از مهمترین خدمات و اقدامات وی بعد از انقلاب و در طول جنگ تحمیلی بود.
آیت الله هاشمی رفسنجانی درباره خدمات صیاد شیرازی میگوید: صیاد شیرازی فرماندهی لایق و سرافراز برای ارتش اسلامی بود. او نقشی موثر و تعیین کننده در عملیات ها و فرماندهی جنگ به عهده داشت و پس از جنگ نیز با کوله باری از اندوخته های علمی و تجربی، منشاء خدمات و برکات بسیاری برای نیروهای مسلح جمهوری اسلامی بود.
همچنین نشریه مالین چاپ فرانسه در ۱۳۶۲ خورشیدی صیادشیرازی را اینگونه توصیف میکند: برای صیاد شیرازی فرمانده نیروی زمینی ارتش ایران، کلید پیروزی به تانک و موشک بستگی ندارد؛ بلکه تنها به اعتقاد به خدا بستگی دارد. قدی کوتاه، نگاهی روشن و دستهایی که با انگشتر عقیق صاف روی میز ستاد مشترک روی هم قرار گرفتهاند. این متخصص توپخانه که دوره تخصصی خود را در آمریکا گذرانده و امروزه فرماندهی نیروی زمینی ارتش ایران را هدایت میکند، از فرمولها نمیترسد. او با سادگی میگوید: من یک سرباز اسلام هستم.

فرماندهی آخرین نبرد ایران در جنگ تحمیلی
در دوران هشت سال دفاع مقدس که اوج مقاومت و ایثار مردم و رزمندگان ایران اسلامی بود، منافقین به دامان دشمن پیوسته و به صورت مستقیم و غیر مستقیم در تلاش برای ضربه زدن به نظام جمهوری اسلامی ایران و رزمندگان اسلام بودند. آنها در طول جنگ تحمیلی به کارهای اطلاعاتی و در مقاطعی دیگر مستقیماً با پشتیبانی تدارکاتی، خرابکاری، ترور و حتی حضور در جبهههای نبرد میپرداختند که به گفته صیاد شیرازی منافقین یاوران اردوی خصم بودند اما از جمله عملیاتهایی که منافقین به صورت مستقیم در پایان جنگ به آن وارد شدند، عملیاتی با عنوان فروغ جاویدان بود که یک هفته پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ به وسیله ایران در سوم مرداد ۱۳۶۷ خورشیدی از محور خانقین، خسروی، سرپل ذهاب، کرند، کرمانشاه شروع کردند.
در ایران عملیاتی با نام عملیات مرصاد به فرماندهی صیاد شیرازی علیه منافقین انجام شد. اوج فداکاری، فرماندهی و رشادت صیاد شیرازی به عملیات منافقین در ایران بازمیگردد. این فرمانده شجاع و باتدبیر پس از حضور در منطقه از طریق فرماندهی متحرک هوایی و با استفاده از بالگرد تمام محورهای هجوم منافقین را شناسایی و ابتکار عمل را از منافقین گرفته و حرکت ستون نظامی منافقین را متوقف کرد. صیادشیرازی در خاطرات خود درباره عملیات مرصاد میگوید: در آن زمان من نماینده حضرت امام (ره) در شورای عالی دفاع بودم و در ساعت ۲۰:۳۰ مورخه سوم مرداد ۶۷ معاون عملیات ستاد کل نیروهای مسلح به من تلفن کرد و گفت دشمن از سرپل ذهاب و گردنه پاتاق دارد میآید، جلو و به سرعت در حال پیشروی است (آن موقع من در ستاد کل خدمت نمیکردم) و به من حکم مأموریت داده شد. شبانه خودم را با یک فروند هواپیمای فالکون به کرمانشاه رساندم و صحنه پیشروی دشمن را از نزدیک مشاهده کردم و متوجه اوضاع شدم … صبح روز پنج مرداد سال۶۷ عملیات مرصاد با رمز یا علی (ع) آغاز شد. در تنگه چهار زبر چنان جهنمی برای یاران صدام برپا شد که زمانی برای پشیمانی نمانده بود.
در عملیات مرصاد که به فرماندهی صیاد شیرازی انجام شد، حدود ۲ هزار تَن از منافقین به هلاکت رسیدند و حدود یک هزار و ۵۰۰ تن مجروح، هزار تَن از منطقه متواری و تعداد ۱۵۰ تن به اسارت در آمدند. همچنین بیش از ۱۲۰ دستگاه تانک، ۴۰۰ دستگاه نفربر، ۲۴۰ قبضه خمپاره انداز ۸۰ و ۶۰ میلی متری و ۳۰ قبضه توپ ۱۰۶ میلی متری منهدم شد. غنائم به دست آمده نیز، شامل، صدها قبضه آرپیجی-۷، تیربار و خمپاره انداز، دهها دستگاه تانک و نفربر، ۱۲ عراده «توپ ۱۲۲م. م» و مقادیری تجهیزات الکترونیکی و مخابراتی بوده است.
سرتیپ محمد رضا فولادی در خصوص عملیات مرصاد میگوید: این عملیات باعث ذلت و خواری منافقین و دشمنان اسلام شد و افتخار و پیروزی برای رزمندگان اسلام و ملت ایران به ارمغان آورد. با پیروزی در عملیات مرصاد آخرین گلولههای شلیک شده در ۸ سال دفاع مقدس بر سینه منافقین پر کینه نشست و برگ زرین و افتخار ارزشمند دیگری را برای نیروهای مسلح و مردم این سرزمین رقم زد تا دشمنان قسم خورده بدانند که دفاع از کیان انقلاب اسلامی و مرزهای مقدس این آب و خاک در هر زمان و مکانی مقدور بوده و بیگانگان، مزدوران و منافقین هیچ جای پایی در ایران نداشته و نخواهند داشت. شهید صیاد شیرازی در آن زمان نماینده امام خمینی(ره) در شورای عالی دفاع بود. عملیات پاتک هوایی توسط صیاد برنامهریزی شد و تمام نیروهای سازمان منافقین در تنگ چهار زیر(مرصاد فعلی) منهدم شدند و از آن زمان به بعد سازمان منافقین کینه عجیبی از وی به دل گرفتند.
برخی از مسوولیت های سرلشکر صیاد شیرازی بعد از انقلاب
این فرمانده شجاع و متعهد در مهر ۱۳۶۰ خورشیدی از طرف امام(ره) به فرماندهی نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی منصوب شد و در ۱۸ اردیبهشت ۱۳۶۶ خورشیدی به درجه سرتیپی ارتقای مقام یافت بعد از پایان جنگ تحمیلی در ۱۳۶۸ خورشیدی با حکم آیتالله خامنهای به عنوان معاون بازرسی ستاد کل نیروهای مسلح منصوب و در شهریور ۱۳۷۲ جانشین رییس ستاد کل نیروهای مسلح شد. همچنین در ششم فروردین ۱۳۷۸ خورشیدی از طرف مقام معظم رهبری به درجه سرلشکری ارتقا درجه یافت.
شهادت
سرانجام این فرمانده متعهد در ۲۱ فروردین ۱۳۷۸خورشیدی در حالی که با خودروی خود به قصد عزیمت به محل کارش از خانه خارج شده بود، مورد هجوم مرد ناشناسی قرار گرفت. به گفته شاهدان مرد تروریست با پوشش لباس رفتگر در حوالی خانه وی به کمین نشسته بود و او را هنگام خروج از خانه به رگبار بست در پی این حادثه سخنگوی گروهک تروریستی منافقین در تماس با خبرگزاری فرانسه در نیکوزیا مسوولیت این جنایت را بر عهده گرفت. بعد از شهادت درجه سپهبدی از طرف مقام معظم رهبری به وی داده شد در این حکم آمده است: به پاس رشادت و فداکاریهای امیر سرافراز ارتش اسلام و سرباز صادق و فداکار دین و قرآن، نظامی مومن، پارسا، پرهیزکار و فرمانده دلاور و نامدار هشت سال دفاع مقدس سرلشکر علی صیاد شیرازی که بدست دشمنان مجرم، خونخوار و منافقین رو سیاه به فیض عظمای شهادت نائل گردید، درجه سپهبدی به آن امیر بزرگوار اهدا گردد تا به عنوان نشان افتخار و شایستگی وی باقی بماند.

انگیزه منافقین از ترور صیاد شیرازی
از مهمترین دلایل و انگیزههای ترور صیاد شیرازی به وسیله منافقین میتوان به این موارد اشاره کرد: نقش ارزنده صیاد شیرازی در آرامش، نظم و امنیت کردستان در بدو انقلاب اسلامی و ناکامی طرحها و برنامههای گروهک منافقین، فرماندهی و مدیریت کارآمد صیاد شیرازی در دفاع از تمامیت ارضی ایران و راهبری عملیاتهای مهم و سرنوشت ساز در طول هشت سال دفاع مقدس، نقش وی در تلاش برای حفظ وحدت ارتش و سپاه که باعث کارآمدی نیروهای مسلح در دوران دفاع مقدس شد و درایت، تدبیر و هدایت هوشمندانه شهید صیاد در عملیات مرصاد و تار و مار کردن منافقین.
بعد از شهادت صیاد شیرزای مقام معظم رهبری در پیامی چنین فرمودند: امیر سرافراز ارتش اسلام و سرباز صادق و فداکار دین و قرآن، نظامی مؤمن و پارسا و پرهیزکار، سپهبد علی صیاد شیرازی امروز به دست منافقین مجرم و خونخوار و روسیاه به شهادت رسید او مانند دیگر مردان حق، از روزی که قدم در راه انقلاب نهادند، همواره سر و جان خود را برای نثار در راه خدا به روی دست داشتند. سرزمینهای داغ خوزستان و گردنههای برافراشته کردستان سالها شاهد آمادگی و فداکاری این انسان پاک نهاد و مصمم و شجاع بوده است.
گفتوگوی صمیمانه مریم صیاد شیرازی فرزند بزرگ سپهبد
کمرنگ، ولی به یاد ماندنی
چون همیشه پدر در مأموریتهای مختلف بود، برای همین فرصت آنچنانی نداشت که با ما گفتگو کند.انتظاراتش را به ما بگوید یا آنکه ما را نصیحت کند. ما رفتار و اخلاق او را در تعامل با افراد دور و برش میدیدیم. تقوایی که از یک انسان میشود انتظار داشت را من در رفتار پدر لمس میکردم. همیشه پدر به سادگی میگفت: «من یک سرباز اسلام هستم.»
من فرزند بزرگ خانواده بودم و آن چیزی که در خانه حاکم بود نبود پدر بود. مادر در بیشتر اوقات تنها بود و مجبور میشد مسئولیت تربیت چهار فرزند خود را به تنهایی به دوش بکشد، ولی آن چیزی که برایم بیشتر در زندگیام پررنگ بود، سفارشات پدر قبل از رفتن به مأموریتهایش بود. همیشه به بنده به عنوان فرزند بزرگ خانواده میگفت: «در نبود من مراقب مادر و خانواده باش». پدر وقتی دغدغه مرا نسبت به خانواده میدید، جملهای به من گفت که هنوز آن را فراموش نکردهام؛ آن جمله این بود: «تا زمانی که زنده هستی و این دغدغه نسبت به پدر و مادرت را با خود به همراه داشته باشی به خودت امیدوار باش. ولی زمانی که حس مسئولیت نسبت به پدر و مادرت از دست رفت، بدان جایی خطا کردهای و مسیر را در زندگی اشتباه طی کردهای.»
خانواده پرجمعیت صیاد
پدر با تمام مشغلههای کاری که داشت واقعاً از بُعد رسیدگی به خانواده (نه تنها ما بلکه خانواده پدری خودش) کم نمیگذاشت. خانواده پدر هشت خواهر و برادر بودند و پدرم فرزند بزرگ خانواده بود، ولی به مشکلات آنها و همچنین فامیل اهمیت میداد و به رسیدگی آنها اهتمام میورزید. با آنکه شما یک فرد نظامی را از بیرون بنگرید فکر نمیکنید که در ابعاد ریز مشکلات و … آنقدر بتواند مؤثر قرار بگیرد، ولی پدر تا موقعی که به شهادت رسید بر تمام ابعاد روی خودش کار کرد و هیچ چیز را به راحتی به دست نیاورد. در این مسیر هیچ الگویی نداشت بلکه همه تجربیاتش با لطف و عنایت پروردگار بود که به دست آورده بود. همچنین توانست به بهترین وجه مزد زحمات و اخلاص خودش را با شهادت بگیرد.
دعای شهادت مادر
پدر موقع شهادت جانشین بازرسی نیروهای مسلح بود. فکر نمیکردیم با آنکه ۱۰ سال از جنگ گذشته است هنوز منافقین کینه پدر را در دل داشته باشند و به خاطر ضربه کاری که از بابا در عملیات مرصاد دیده بودند در این فکر باشند که روزی ایشان را به شهادت برسانند. شب جمعهای که پدر قبل از شهادتش به مشهد رفته بود، مادر بیقرار بود. او را به امامزاده صالح بردیم و مادر گفت میخواهم در امامزاده بیشتر بمانم و در مراسم دعای کمیل امامزاده شرکت کنم. مادر بعد از شهادت پدر تعریف کرد: آن شب دلشوره عجیبی داشتم. دلم شکست و این جمله بر زبانم جاری شد: «خدایا شهادت را خانوادگی قسمت ما بکن»، ولی فکر نمیکردم آنقدر سریع دعایم به اجابت برسد و شهادت قسمت پدرتان شود. در صورتی که مادر آرزوی دسته جمعی شهادت را داشت.
صیاد با دعوت شهدا رفت
نکته جالب اینکه پدرم در عید سال ۷۸ چند روز قبل از شهادتش در خواب دوستان شهیدش را دیده بود. آنها بابا را دعودت کرده بودند که همراه آنها برود. ظاهراً مادر اجازه نمیداد و یک نگاه پدر به رفتن دوستانش بود و نگاه دیگرش به مادرم. وقتی پدر از خواب بیدار میشود به مادرم میگوید اجازه بده که من بروم. میخواست رضایت مادر را بگیرد که مادر موافقت نمیکرد، ولی آن شب خود مادر در امامزاده صالح با گریه دعای شهادت بر زبانش جاری میشود. پسفردای روزی که مادر دعا کرده بود در ساعت یک ربع به ۷ صبح شنبه ۲۱ فروردین ۱۳۷۸ در حوالی منزل پدرم مورد سوءقصد عوامل تروریست قرار گرفت و با زدن سه گلوله بر سر، بابا را به شهادت رساندند.
سرانجام زنی که مسئول ترور سپهبد صیاد شیرازی بود
زهره قائمی که از اعضای تراز اول سازمان مجاهدین خلق ایران بود روز یکشنبه دهم شهریورماه سال ۱۳۹۲ در جریان حمله گروهی به پادگان اشرف واقع در خاک عراق در سن ۴۹ سالگی همراه حدود ۷۰ نفر دیگر از اعضای سازمان منافقین به هلاکت رسید. او طی سالهای ۷۲ تا ۷۵ از مسئولان دفترهای مریم رجوی بود. در برخی از منابع آمده است که او از جمله «توابین» سال ۶۷ بوده، اما پس از رهایی از زندان بلافاصله برای پیوستن به گروهک تروریستی منافقین به عراق رفته است.
زهره قائمی که از ۱۲ سالگی فعالیتهای سیاسی خودش را با عضویت در سازمان مجاهدین خلق ایران آغاز کرد درباره زندگی و چگونگی عضویت در این سازمان میگوید: «سال ۱۳۴۳ در خانوادهای متوسط در تهران متولد و سال ۴۹ وارد مدرسه شدم. کلاس چهارم بودم که پدرم بهعلت بیماری سرطان فوت کرد. وضع مالیمان به نسبت وقتی که پدرم بود، سطحش پایینتر آمده بود، ولی مادرم هیچوقت نمیگذاشت به ما بد بگذرد. سه سال راهنمایی را در مدرسه علوی درس خواندم. بهعلت اینکه سعید محسن فامیلمان بود، برادرم سیاسی شده و با سازمان آشنا بود. او من را هم از سال ۵۵ یا ۵۶ با سازمان آشنا کرد. کلاس دوم و سوم راهنمایی زندگینامه شهدا را خوانده بودم. تابستان ۵۸ همراه برادرم به انجمن میثاق رفتم و از آنجا فعالیتم را که کار تبلیغاتی بود شروع کردم.
دکّه میزدیم، یا کارهای تبلیغاتی دیگر در محلات جنوب تهران، خیابان مولوی، میدان خراسان انجام میدادیم. با شروع مدارس از انجمن محلات به دانشآموزی منتقل شدم، مدرسه «شیرین» به دانشآموزی جنوب وصل بود. من مدتی در شورای مدرسه مسئول سیاسی بودم.»
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و آغاز اعدامهای خیابانی طرفداران نظام، ترورهای کور، به شهادت رساندن مردم بیگناه و ایجاد ناامنی در شهرها به دست اعضای سازمان منافقین، چهره حقیقی اعضای این سازمان برملا شد. از همین رو زهره قائمی که به عنوان میلیشیای (نیروی شبه نظامی) فعالیت داشت پیش از ۳۰ خرداد ۶۰ از سوی عناصر انقلابی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران دستگیر و به مدت پنج سال در زندان قزلحصار زندانی شد.
زهره قائمی با ادبیاتی که ویژه سازمان منافقین است درباره خروجش از ایران توضیح میدهد: «سال ۶۵ که از زندان آزاد شدم، درصدد وصل بودم که نهایتاً دیماه وصل شده و کد رادیویی گرفتم و هفتم اسفند ۶۵ اعزام شدم».
او پس از استقرار در کشور عراق، در نبردهای «آفتاب»، «چلچراغ» و «فروغ جاویدان» با دشمن همدست و همپیمان شد و در شورای رهبری منافقین به عنوان یکی از فرماندهان ارشد علیه رزمندگان جمهوری اسلامی ایران جنگید.
قائمی در یادداشتی درخواست کرده بود: «من زهره قائمی فرزند کریم، متولد ۱۳۴۳، عاجزانه درخواست دارم مرا بهعنوان پیک مریم رهایی به داخل اعزام نمایید. گواهی میدهم در این سالیانی که با سازمان بودهام، هرجا که راه باز شده، از فدا (در راه کسی یا مقصودی جان خود را دادن) و پرداخت مطلق بوده است و خدا را شکر میکنم که با انقلاب رهاییبخش خواهر مریم، به این ایمان رسیدم؛ و شب قدر از خدا خواستم که در این راه عاقبت به خیر شوم. ۱۱ بهمن ۷۵».
او که از معاونین مریم رجوی به حساب میآمد در جریان یک درگیری در مردادماه سال ۸۸ مورد هدف گلوله مستقیم قرار گرفت و با هلیکوپتر به بیمارستان ارتش آمریکا در بغداد منتقل و درمان شد.
فرجام مسئول عملیات ترور شهید صیاد شیرازی
خوشخدمتیهای او در شهریور سال ۱۳۹۰ موجب شد تا «زهره اخیانی» مسئول اول سازمان مجاهدین خلق ایران او را بهعنوان همردیف مسئول اول سازمان معرفی کند. او دو سال مسئول پادگان اشرف بود تا اینکه روز دهم شهریورماه سال ۱۳۹۲ به دنبال یک حمله، ۷۰ تن از نیروهای اصلی منافقین از جمله هفت تن از شورای رهبری و مسئولان اطلاعات و عملیات سازمان منافقین با بیش از ۳۰ سال سابقه جنایت، به هلاکت رسیدند.

یکی از اعضای جداشده از سازمان منافقین میگوید: «از آنجا که رجوی همیشه روی پدیده ریزش و فرار و بخصوص از میان اعضای رهبری و ردههای بالای تشکیلاتیاش حساس بود و آن را مرز سرخ خود میداند، بدیهی است روی تعیین تکلیف کردن با این افراد اهمیت ویژهای قائل باشد. به زعم رجوی، انتخاب این افراد برای چنین مراحل حساسی به دلیل ماهیت خشونتآمیزش هم میتواند جلو هزینههای ناشی از جداشدن این افراد را بگیرد و از سویی با به کشتن دادن این افراد در درگیریها هزینههای آن را یکسره بر دولت عراق و یا جمهوری اسلامی و یا بر دوش جداشدگان به عنوان عوامل عراق و جمهوری اسلامی تحمیل کند.
بر این روال میتوان حدس زد کسانی که زیر پوشش حافظان منافع مجاهدین در اشرف انتخاب شده قاعدتا بایستی از میان این دو طیف پاکباختگان امتحان پس داده و یا مسئلهداران غیرقابل اعتماد باشند. میشود نتیجه گرفت رجوی واقعا روی مسئلهدار شدن و فرار اعضای شورای رهبری و امثال زهره قائمی بهطور مضاعف حساس است! دلیلش این است که آنها را جزء خالصترین فدائیان میداند و از طرفی این افراد اطلاعات دست اولی از وضعیت رجوی دارند که بازگو کردن آن هزینههای جبران ناپذیری را بر او تحمیل میکند.
کنار هم گذاشتن این کدها و نشانهها با اعلام خبر کشته شدن زهره قائمی و گیتی گیوهچیانزاده در جریان درگیری روز یکشنبه ۱۰ شهریور ۹۲ این احتمال را قوت میبخشد که اولا مسئلهدار بودن زهره قائمی و گیتی گیوهچیانزاده صحت داشته و این که نگه داشتن او در اشرف با در نظر گرفتن درگیری اجتنابناپذیر با نیروهای عراقی ادامه همان سناریویی است که حالا با کشته شدن او به تعیین تکلیف مورد نظر رجوی با یکی از اعضای مسئلهدارشده شورای رهبریاش منجر شده است. نکته دیگر اعلام تدریجی اسامی کشتهشدگان توسط سازمان مجاهدین است که سخن جداشدگان در مورد تسویهحسابهای درون تشکیلاتی سازمان را برای مخاطبینی که کمتر از اوضاع و احوال درونی باخبرند، قوت میبخشد.»
تصاویر کمتر دیده شده از شهید صیاد شیرازی


























منابع: تسنیم، ایرنا، تابناک، خبرآنلاین
One thought on “سپهبد علی صیاد شیرازی، یکی از سه سپهبد ایران؛ مردی که منافقین را به خاک و خون کشید”